در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
چون بر او خصم قسم خوردۀ دین راه گرفت
بانگ برداشت، مؤذّن كه: خدا! ماه گرفت
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم
چون جبرئیل، حکم خدای مبین گرفت
در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت