تا نگردیدهست خورشید قیامت آشکار
مشتِ آبی زن به روی خود، ز چشمِ اشکبار
با ریگهای رهگذر باد
در خیمههای خسته بخوانید
ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
همیشه خاکی صحن غریبها بد نیست
بقیع، پنجره دارد اگرچه مشهد نیست
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين