ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
بُرونِ در بنه اینجا هوای دنیا را
درآ به محفل و برگیر زاد عقبا را
حشمت از سلطان و راحت از فقیر بینواست
چتر از طاووس، لیک اوج سعادت از هُماست
هر که راهی در حریم خلوت اسرار داشت
دل برید از ماسوا، سر در کمندِ یار داشت
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم