باز هم آدینه شد، ماندهام در انتظار
چشم در راه توام، بیقرارم، بیقرار
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
ای رهنمای گم شدگان اِهْدِنَا الصِّراط
وی نور چشم راهروان اِهْدِنَا الصِّراط
در دل شب خبر از عالم جانم کردند
خبری آمد و از بیخبرانم کردند
عاشقی در بندگیها سربهراهم کرده است
بینیاز از بندگان، لطف الاهم کرده است
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
پرتوی از مهر رویت در جهان انداختی
آتشی در خرمن شوریدگان انداختی
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان
خم ابروی تو محراب رکوع است و سجودم
بیخيال تو نباشد نه قيامم نه قعودم
شبی که نور زلال تو در جهان گم شد
سپیده، جامه سیه کرد و ناگهان گُم شد
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کربوبلا سهم تو شد
ز هرچه غير يار اَسْتغفرالله
ز بودِ مستعار استغفرالله