ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت