ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم