نسل حماسه، وارثان کربلا هستیم
نسلی که میگویند پایان یافت، ما هستیم
سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم
دوباره زلف تو افتاد دست شانۀ من
طنین نام تو شد شعر عاشقانۀ من
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
شهید کن... که شهادت حیات مردان است
ولی برای شما مرگ، خط پایان است
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
کی صبر چشمان صبورت سر میآید؟
کی از پس لبخندت این غم برمیآید؟
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟