تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است