دیدیم میانِ سبزهها رنگ تو را
در جاریِ جویبار، آهنگِ تو را
ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
این ابر پُر از بهار مهمانِ شماست
صبح آمده و نسیم، دربانِ شماست
در لشکر تو قحطیِ ایمان شده بود
دین دادن و زر گرفتن آسان شده بود
با دیدن تو به اشتباه افتادند
آنها که سوی فرات راه افتادند
کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
آه کوفه چقدر تاریک است
ماه دیگر کنار چاه نرفت
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
سجادۀ خویش را که وا میکردی
تا آخر شب خدا خدا میکردی
یک لحظه شدیم خیره تا در چشمت
دیدیم تمام درد را در چشمت
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
لحظهٔ سخت امتحان شده بود
چقَدَر خوب امتحان دادی