ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...