نسل حماسه، وارثان کربلا هستیم
نسلی که میگویند پایان یافت، ما هستیم
ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم
دوباره زلف تو افتاد دست شانۀ من
طنین نام تو شد شعر عاشقانۀ من
شهید کن... که شهادت حیات مردان است
ولی برای شما مرگ، خط پایان است
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
کی صبر چشمان صبورت سر میآید؟
کی از پس لبخندت این غم برمیآید؟