شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!