شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!