گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
شب، شبِ اشک و تماشاست اگر بگذارند
لحظهها با تو چه زیباست اگر بگذارند
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده
باران ندارد ابرهای آسمانش
باران نه اما چشمهای مهربانش...