سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
ما همه از تبار سلمانیم
با علی ماندهایم و میمانیم
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
یاعلیُ یاعظیمُ یاغفورُ یارحیم
ماه رحمت باز رفت و همدم حسرت شدیم