تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
چه گویمت که چها کرد در نبرد، حسین؟
فقط خداست که داند چهکار کرد حسین
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
به روزگار سیاهی که شب حصار نداشت
جهان جزیرۀ سبزی در اختیار نداشت
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
همچون نسیم صبح و سحرگاه میرود
هرکس میان صحن حرم راه میرود
زن، رشک حور بود و تمنّای خود نداشت
چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت