ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
اشکها! فصل تماشاست امانم بدهید
شوقِ آیینه به چشم نگرانم بدهید