شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين