تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است