شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده