ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد