فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد
چهل غروب جهان خون گریست در غم رویت
چهل غروب، عطش سوخت، شرمسار گلویت
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را