ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز