بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
امشب شهادتنامۀ عشاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا میشود
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
مرد خرمافروش در زندان، راوی سرنوشت مختار است
حرفهایی شنیدنی دارد، سخنانش کلید اسرار است
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
طبع و سخن و لوح و قلم گشته گهربار
در مدح گل باغ علی، میثم تمار
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
چون نخل، در ایستادگی، خفتن توست
دل مشتری شیوۀ دُرّ سفتن توست