ای به چشمت آسمان مهر، تا جان داشتی
ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی
کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را