ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
بیتو چه کند مولا؟ یا فاطمة الزهرا
افتاده علی از پا، یا فاطمة الزهرا
صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
اشکها! فصل تماشاست امانم بدهید
شوقِ آیینه به چشم نگرانم بدهید