امشب شکوه عشق جهانگیر میشود
روح لطیف عاطفه تصویر میشود
دلتنگی همیشۀ بابا علی علی!
سردارِ لشکر من تنها علی علی!
امشب ردیف شد غزلم با نمیشود
یا میشود ردیف كنم یا نمیشود
وا کن به انجماد زمین چشمهات را
چشمی که آب کرده دل کائنات را
شد وقت آنكه از تپش افتند كائنات
خورشید ایستاد كه «قد قامتِ الصّلاة»
ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهرهاش ز عصمت و عفت نقاب بود