با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
ای خاک ره تو خطّۀ خاک
پاکی ز تو دیده عالم پاک
چشمۀ خور در فلک چارمین
سوخت ز داغ دل امّالبنین
گر سوى ملک عدم باز بیابى راهى
شاید از سرّ وجودت بدهند آگاهى
دختر فکر بکر من، غنچۀ لب چو وا کند
از نمکین کلامِ خود حقِ نمک ادا کند