میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
گردۀ مستضعفین شد نردبان عدهای
تنگناهای زمین شد آسمان عدهای
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی