فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد
با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
چهل غروب جهان خون گریست در غم رویت
چهل غروب، عطش سوخت، شرمسار گلویت
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت