چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
کربلا را میسرود اینبار روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزهها
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
قلم به دست گرفتم، خدا خدا بنویسم
به خاطر دل خود، نامهای جدا بنویسم