ای به چشمت آسمان مهر، تا جان داشتی
ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی
ای ساقی سرمست ز پا افتاده
دنبال لبت آب بقا افتاده
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو
اين ماه، ماهِ ماتم سبط پيمبر است؟
يا ماه سربلندى فرزند حيدر است؟