خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
در این حریم هر که بیاید غریب نیست
هرکس که دلشکسته بُوَد بینصیب نیست
نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم
که شاعرت شده، مقبول خاطرت باشم
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است