این اشکها به پای شما آتشم زدند
شکر خدا برای شما آتشم زدند
باز هم آدینه شد، ماندهام در انتظار
چشم در راه توام، بیقرارم، بیقرار
مولای ما نمونۀ دیگر نداشتهست
اعجاز خلقت است و برابر نداشتهست
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
یکی از همین روزها، ناگهان
تو میآیی از نور، از آسمان
همسایه، سایهات به سرم مستدام باد
لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
شبی که نور زلال تو در جهان گم شد
سپیده، جامه سیه کرد و ناگهان گُم شد
عصر یک جمعهٔ دلگیر
دلم گفت بگویم بنویسم
بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختهٔ کربوبلا سهم تو شد
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یکدم سپر شوند برای برادرش
نگاه کودکیات دیده بود قافله را
تمام دلهرهها را، تمام فاصله را
جمعهها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد