آسمان از ابر چشمان تو باران را نوشت
آدم آمد صفحهصفحه نام انسان را نوشت
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
چشمهها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر
باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش
روز عاشوراست
کربلا غوغاست