تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم