در دل بیخبران جز غم عالم غم نیست
در غم عشق تو ما را خبر از عالم نیست
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
نی از تو حیات جاودان میخواهم
نی عیش و تَنعُّم جهان میخواهم
خداوندا به ذات کامل خویش
به دریاهای لطف شامل خویش
ای دوای درون خستهدلان
مرهم سینۀ شکستهدلان
ای وجود تو اصل هر موجود
هستی و بودهای و خواهی بود
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید