رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری