رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
مَردمِ كوچههای خوابآلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شبگریههای نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
قطرهام اما به فکر قطره ماندن نیستم
آنقدَر در یاد او غرقم که اصلاً نیستم
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
خدا میخواست تا تقدیر عالم این چنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد