ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
مهمون از راه اومده شهر شده آماده
بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
تا از دل ابر تیره بیرون نشوید
چون ماه چراغ راه گردون نشوید
بازآ که غم زمانه از دل برود
خواب از سر روزگار غافل برود
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
هرچند ز غربتت گزند آمده بود
زخمت به روانِ دردمند آمده بود