تابید بر زمین
نوری از آسمان
چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست