تابید بر زمین
نوری از آسمان
کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست