چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست