چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست