چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
کربلا را میسرود اینبار روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزهها
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟