توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
دل آزاده با خدا باشد
ذکر، نسیان ماسوا باشد
خدایا به جاه خداوندیات
که بخشی مقام رضامندیات
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
خداوندا در این دیرینه منزل
دری نشناختم غیر از در دل
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
آن کس که تو را دید نداند سر و پا را
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
خدایا دلی ده حقیقتشناس
زبانی سزاوار حمد و سپاس
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟