توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله
صبح سر زد ز گریبان تو یا ثارالله
آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین
آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین
دل آزاده با خدا باشد
ذکر، نسیان ماسوا باشد
خدایا به جاه خداوندیات
که بخشی مقام رضامندیات
قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر
خداوندا در این دیرینه منزل
دری نشناختم غیر از در دل
کوه آهسته گام برمیداشت
پیکر آفتاب بر دوشش
امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین
از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
آن کس که تو را دید نداند سر و پا را
نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش
سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش
جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده
خدایا دلی ده حقیقتشناس
زبانی سزاوار حمد و سپاس