عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود