ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
آتش چقدر رنگ پریدهست در تنور
امشب مگر سپیده دمیدهست در تنور؟
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
امشب ز فرط زمزمه غوغاست در تنور
حال و هوای نافله پیداست در تنور
روز عاشوراست
کربلا غوغاست
هیچ کس تا ابد نمیفهمد
شب آن زن چگونه سر شده بود