هرچه از غم میشود جام بلا سرشارتر
مستی این جام، جان را میکند هشیارتر
راه از بیگانه میجستیم، آخر گم شدیم
خانۀ خود را نمیدیدیم و سردرگم شدیم
گردۀ مستضعفین شد نردبان عدهای
تنگناهای زمین شد آسمان عدهای
باز جنگی نابرابر در برابر داشتند
دست امّا از سر چادر مگر برداشتند؟
امتحان کردند مرد امتحان پسداده را
مرد بیهمتای موشکهای فوقالعاده را
بارالها سوخت دیگر جان غمپروردها
ریختند آتش به جان تشنگان، دلسردها
عشق بیپرواست، بسم الله الرحمن الرحیم
هرکسی با ماست، بسم الله الرحمن الرحیم
ماجرا این است کمکم کمّیت بالا گرفت
جای ارزشهای ما را عرضۀ کالا گرفت
سینهها با سوختن، ارزندهتر خواهند شد
شمعها در عمق شب، تابندهتر خواهند شد
شعله باش اما چنین بر آشیان خود مزن
دود کن خود را ولی در دودمان خود مزن
با شمایم ای شمایان بشکهٔ دشداشهپوش
با وقاحت روی فرش نفت و خون میایستید
آه ای بغض فروخورده كمی فریاد باش
حبس را بشكن، رها شو، پر بكش، آزاد باش
کوه باشی، سیل یا باران چه فرقی میکند
سرو باشی، باد یا توفان چه فرقی میکند
یاعلیُ یاعظیمُ یاغفورُ یارحیم
ماه رحمت باز رفت و همدم حسرت شدیم